زندگی ادامه داره

زندگی ادامه داره حتی وقتی.....

زندگی ادامه داره

زندگی ادامه داره حتی وقتی.....

همدردی با هموطنان زلزله زده آذربایجان


"ماهی سیاه کوچولو"


از خواب پاشدم امروز
چشمای بستتو دیدم
ماهی سیاه کوچولو
تنگ شکستتو دیدم


دیدم همین که میخونن
تاریخ تشنگی هاتو
دریاچه های خشکیده
خون گریه میکنن با تو

اخبار داغ و میخونم
هرچند خوب میدونم
داغی که رو ارس مونده
این کوه سخت و لرزونده

نه شعر آذری گفتم
نه خون آذری دارم
نسبت به مردمت اما
حس برادری دارم
رنجور آذربایجان
معصوم آذربایجان
مغرور آذربایجان
مغموم آدربایجان

آروم میگرفتم با
افسانه های شیرینت
آهسته گریه میکردم
با شهریار غمگینت

دل ابر بود و بارون شد
سرما زد و زمستون شد
آبادی ها بیابون شد
هر چی که بود ویرون شد

"حسین صفا"


http://www.radiojavan.com/mp3s/mp3/Mohsen-Chavoshi-Sina-Hejazi-Hossein-Safa-Iman-Ghiasi-Mahi-Siahe-Koochoolu





حکمت خدا در برآورده کردن دعا

شاید خوندن این حکایت برای خیلی هامون خالی از لطف نباشه...


پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های ندگی ما بگشای.

پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از  گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین کره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!

پیرمرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید  دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...http://blogfa.com/images/smileys/24.gif

 نتیجه گیری  مولانا از بیان این حکایت:‌

و مبین اندر درختی یا به چاه     تو مرا بین که منم مفتاح راه



چند جمله زیبا از کتاب تائو ت ِ چینگ


چند جمله‌ی حکیمانه و زیبا از کتاب ” تائو ت ِ چینگ ” نوشته لائوتسه:

هیچ چیز در این جهان مثل آب، نرم و انعطاف پذیر نیست.
با این حال برای حل کردن هرآنچه که سخت است، چیز دیگری‌یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.
همه این را می دانیم ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.
انسان، نرم و لطیف زاده می شود و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ خشک و شکننده.
پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.


آرام زندگی کن
هرگز با طبیعت‌ یا همنوعان خود ستیزه مکن
گزند را با مهربانی تلافی کن.....

هنرنمایی با شیشه نوشابه

از این به بعد این شیشه ها رو دور نندازین!

اگر دختر ها برن سربازی


اگر دخترها جاهایی برن که نمیرن......

مثلا اگر دخترها هم برن سربازی چی میشه؟ ....

به نظر من که این کار توی مملکت مانشدنی هست ... آخه جنبه و ظرفیت می
خواد که این چیزها رو ما عمرا نداریم .... حالا فرض کن که بشه:

۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها) می خوان برن
سربازی ... حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!!

۲) غذای پادگان ها نسبت به گذشته خیلی بهتر میشه ( دخترها می خوان
هنرهاشون را نشون بدن)

۳) هیچ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور کچل ها هم می خوان بیان سربازی!!!

۴) اضافه خدمت برداشته میشه ... کارایی که قبلا باعث اضافه خدمت می شده
حالا باعث کاهش خدمت میشه

۵)ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی دانشگاه کم میشه و ازدواج در
پادگان و عشق من هم سنگر من مد میشه!

۶)فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه .... دیگه سربازها فحش رکیک به
هم نمیدن از شوخی های شهرستانی(!!) هم خبری نیست(بخاطر حضور بانوان!)

۷)حمام و دست شویی های پادگان ها بالاخره روی بهداشت رو هم می بینن

۸)دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه .... چون دخترها را مبذارن صف اول

۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ - ۱ شب میرسه

۱۰)همیشه می تونی یکی را پیدا کنی که پوتین و جورابات را بشوره

۱۱)خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش پیدا می کنه ... اگه خواستی
میتونی اصلا نری ... چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست

۱۲) بعد از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی اندازه ۶ سال خاطره داری!!!